جدول جو
جدول جو

معنی دیدار افتادن - جستجوی لغت در جدول جو

دیدار افتادن
(تَجْ کَ دَ)
نظر و رای حاصل شدن، ملاقات دست دادن، مشاهده شدن: اگر دستوری باشد بنده بمقدار دانش خویش و آنچه دیدار افتاده است وی را و داند باز گوید. (تاریخ بیهقی ص 398)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ مْیْ / هَُ می ی)
جنگ درگرفتن. حرب واقعشدن: میان بلال بن الازهر و میان لیث بن علی پیکار افتاد، سرهنگان میان ایشان صلح کردند. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ دا تَ)
دشوار آمدن. رجوع به دشوار آمدن شود.
- امثال:
هر که آسان گیرد دشوار افتد. (امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
جنگ در گرفتن وقوع در حرب: میان بلال بن الازهر و میان لیث بن علی پیکار افتاد سرهنگان میان ایشان صلح کردند
فرهنگ لغت هوشیار